۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

«ندای زنان ترانه آزادی است»

در شرایطی به استقبال 8 مارس روز جهانی زن، روز مبارزه زنان علیه فقر و تبعیض و استبداد می رویم که شاهد حضور بی پروا و چشمگیر زنان و دختران در جنبش اخیر، توده ای و ضد دیکتاتوری مردم ایران هستیم.

زنان در خیابان، در سنگر مبارزه برای دستیابی به حقوق خود و برای دستیابی به آزادی به رزم برخاستند. آنان به " خیابان " آمدند و شعار دادند: « ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»، در قلب ندای آزادی و برابر خواهی خود گلوله دیدند و ترانه اشان را تجاوز شده و در آتش سوخته.

همزمان با این رخدادها منطق کنش سیاسی نیز دست خوش تحولات اساسی شد؛ کنش سیاسی دیگر نه فعالیت صرف نخبگان و " بازی بزرگان"، اصلاح طلبی، Ngo ایزه سازی جنبش های اجتماعی و کمپین ها و رفراندوم های رنگارنگ بلکه به جنبش توده ای، خود جوش و متکی بر منطق درونبود یک جنبش حقوق دموکراتیک و مبارزه مستقیم و فراگیر در راستای تحقق مطالبات و خواسته های اجتماعی تحول یافت

این تحول کیفی در حوزه مطالبات زنان البته یکباره نبود و از هیچ زاده نشد. جنبش زنان در ایران شکلهای متنوعی داشته و دارد. از موارد جزیی و مرتبط با سبک زندگی و زندگی روزمره گرفته تا صورت های عمومی تر و کلان تر می توان مواردی را از فعالیت و طرح پیگیرانه مطالبات مشاهده کرد. تلاش دختران جوان در شکستن تابوها و کلیشه های جنسیتی در جامعه، روند همواره رو به افزایش پذیرش داوطلبان دختر در آزمون دانشگاه ها و مراکز علمی علیرغم اعمال سهمیه بندی جنسیتی، مبارزه زنان کارگر و خانواده های کارگری، مبارزه زنان برای کسب شرایط برابر در زندگی مشترک با درج شروط ضمن عقد، گسترش ادبیات زنانه، تلاش زنان و دختران به ویژه در نقاط روستایی برای با سوادی، گسترش وبلاگ های زنان،مبارزه زنان و دختران با گشت های ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر برای حق آزادی پوشش، تغییرات در نحوه ی پوشش، تشکیل صندوق های همیاری زنان، مبارزه با قتل های ناموسی و... تنها بخشی از مبارزات زنان در زندگی روزمره برای دستیابی به بدیهی ترین حقوق سلب شده از ایشان است.

اما بغضی که ترکید و انعکاس فریادش هر روز گسترده تر خواهد شد بغض زنان اسیر کار بدون مزد خانگی قربانی نابرابری فرصت های شغلی و بیکاری رو به افزایش بود؛ حرکت و حضور درخشان زنان چیزی جز پیامد آلام زنان سرپرست خانوار طبقات فرودست ، زنان شاغل در کارگاه های زیر زمینی، بخش خدمات و کارهای پست خانگی که همواره در معرض سوء استفاده و تحقیر اند، نبود؛

زنانی که خیابان را به عنوان بی واسطه ترین عرصه برای بیان مطالبات خود برگزیدند مگر به جز این زنان بودند : زنان پرستار و معلمی که در بدترین شرایط استخدامی مشغول به کاراند، زنان کارمند و کارگری که در آتش سرمایه داری مردسالار آب می شوند و گاه حتی نه تنها از حقوق بدیهی شغلی خود محرومند بلکه مورد آزار جنسی کارفرما قرار می گیرند زنانی که کسب و کارشان در معرض دست اندازی حافظان امنیت سرمایه است، زنانی که برای امرار معاش روزانه خود و خانواده خویش ناگزیر از تن فروشی اند و در فقدان کامل امنیت و بی حقوقی مطلق و تحقیر دایمی قرار دارند و از جانب شرع، دستگاه های سرکوب و قاتلان عنکبونی و خفاشان شب به تهدید مداوم و مرگ محکوم هستند؛ عجب آنجاست که به جای آنکه جامعه ای که ایشان را قربانی مطامع خود کرده محکوم گردد، خود ایشان به سوی نیستی پرتاب می شوند[1].

فریادی که بلند شد فریاد زنانی بود که در فقدان کار، بیمه بیکاری و تامین اجتماعی در چنبره فقر زنانه گرفتارند، آنانی که به کار ارزان کم اهمیت یکنواخت و بدون امکان ارتقای مهارت و ارتقای شغلی مشغولند، زنانی که در فقدان سقط جنین قانونی و رایگان مجبور به سقط جنین های مرگ آور و بیماری زا هستند؛ دختران کار و خیابانی که در بی پناهی کار می کنند و هم محروم از حق کودکی اند و هم محروم از حقوق کار و هم محروم از حقوق زنان! این بغض، بغض زنانی بود که همراه با خانواده هایشان در آتش فقر می سوزند؛ زنان و دختران جوانی که برای دستیابی به آزادی جنسی و تجربه جنسی سالم و لذت بخش با تابوها و کلیشه ها و مناسبات سخت گیرانه جنسی در جدالند و به دلیل فقدان آموزش جنسی در مدارس و دانشگاه ها از دستیابی به رابطه لذت بخش و سالم نیز گاه محرومند. و البته این صدا، صدای همه زنانی بود که تمامی شئون زندگی اشان از تحصیل و شغل گرفته تا سکونت و سفر تحت سلطه اصل تمکین از مرد بوده و هست!

آری این بغض در بحبوحه انتخابات و به ویژه در جریان اعتراضات و خشونت های پس از آن به یکباره ترکید. پیش از انتخابات نیز زنان به کارزارهای انتخاباتی رنگ و بوی متمایزی بخشیدند. این تمایز در فعالیت زنان به اصطلاح فعال در جنبش زنان به عبارتی نخبگان این عرصه نیز نمود داشت. به عنوان نمونه کارزار موسوم به " همگرایی زنان" با وجود محدودیت های مشی رفرمیستی و سازشگرانه غالب برآن، یک گام از کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز زنان پیش گذاشت و خواستار تغییر قانون اساسی( علاوه بر برخی قوانین مدنی و جزایی) شد- آن هم بدون توسل به استفتاء و مصلحت بینی رهبر در نصب فقهای روشن اندیش در شورای نگهبان.

از سوی دیگر باید به نقش و فعالیت دانشجویان چپ گرا به صورت تشکل ها، مراسم ها، نشریات و تجمعات( که از جمله نمودهایش می توان به تجمعات و مراسم های 8 مارس سالهای 85 تا 87 در شهرها و دانشگاه ها ی مختلف و نشریات دانشجویی منتقد به مشی کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز را مطرح کردند اشاره نمود) در چند صدایی کردن و رادیکالیزه کردن مبارزات زنان اشاره کرد؛ از همه مهمتر تشکیل محافل و گروه های چپ زنان و فعالیت های ایشان که نشان از آغاز دورانی نوین در جنبش زنان ایران دارد نظیر رهایی زنان ایران(رزا)، زنانی دیگر، شورای زنان، اتحاد زنان آزدایخواه، گروه موسوم به منشور زنان(هواداران حرکت جهانی زنان)، و غیره بستر ساز پیشروی هایی در جنبش زنان خواهند بود ؛ پیشروی هایی که در حاضر نیز می توان برخی از نمودهای آن را در درون فعالین زنان مشاهده کرد.

سخن از انقلاب زنانه در بطن جنبش ضد دیکتاتوری و تبدیل شدن آن به نشانه این جنبش، انزوای جریان لیبرال محافظه کار مدرسه فمینیستی و شرکاء در جنبش زنان علیرغم تقلاها و دست و پا زدن ها و تئوری بافی های رفرمیستی و سازشگرانه چهره شاخص این جریان در نوشتارهای سه گانه اش -« 10 روزی که ایران را لرزاند»، « جنبش سبز و شرمندگی طبقه متوسط» و « جنبش سبز و عبور از گفتمان حق/باطل» - بیهوده در سازِ ناکوک « بی خشونتی»، «ارزش های زنانه»، « پرهیز از طرح مطالبات مستقل»، « پرهیز از تقابل» و « بازگشت به اصلاحات تدریجی» و « دوری جنبش از تغییر کلان نظام سیاسی» می دمید که البته جنبش زنان و جنبش ضد دیکتاتوری مردم هر چه که او رشته بود دود کرد و به هوا فرستاد.

علاوه بر این می توان به برخی بیانیه ها و نظر ورزی های فعالین جنبش زنان اشاره کرد که نشانه هایی از تغییرکیفی در رویکرد به مساله زنان در استراتژی مبارزاتی این فعالین را نشان می دهد:

بیانیه ی « 5 ماده ای زنان برای خروج از بحران» علیرغم محدودیتهایش چون نادیده گرفتن خواست زنان زحمتکش و اقشار فرودست، خواست هایی نظیر سقط جنین، لزوم تشکل زنان برای مبارزه جهت مطالباتشان، نادیده انگاشتن رادیکالیسم و میلتانسی مبارزه زنان، نامشخص بودن و مبهم گذاشتن بستر جدایی دین از دولت و با رویکرد خروج از بحران به طرح مساله پرداختند، گام های چندی رو به جلو نهاد: خواست لغو مجازات اعدام، آزادی پوشش، اختیار بر بدن، انتخاب گرایش جنسی، مجازات آمران و عاملان جنایات سه دهه گذشته، در هم تنیدن خواست های زنان با جدایی دین از دولت، نقد رفرمیسم و سازشگاری که فقط محدود به تغییر رییس جمهور و حداکثر محدود کردن اختیارات رهبری است و نقد روشنفکری دینی و جریان پوشالی 5تن« آل عبا و عطاء»، همچنین توجه به تغییرات ساختاری و نیروهای اجتماعی.

می توان اذعان نمود با توجه به پیشینه و جایگاه طراحان بیانیه، این ملاحظات و مطالبات گام های مهمی رو به رادیکالیزه کردن جنبش بوده و می تواند نقش مثبتی در تحولات آتی جنبش زنان و انزوای جریان لیبرال محافظه کار مدرسه فمینیستی داشته باشد.

فراخوان ائتلاف جبهه زنان چپ از سوی "زنانی دیگر" نیز علیرغم عدم انسجام ونواقصی که در صورتبندی و افق دهی به ائتلاف داشت، یک گام به پیش در جهت همگرایی است. رزا نیز همانطور که بارها و البته در چارچوب استراتژی سوسیالیستی مدون و منسجم خود مطرح کرده بود از همگرایی و تشکیل ائتلاف فعالان چپ جنبش زنان استقبال می نماید.

استراتژی رهایی زنان ایران(رزا) همانطور که پیش از این نیز در بیانیه های تحلیلی و راهبردی خود عنوان شده است بر این موارد مبتنی است:

-همراهی با مبارزات اکثریت زنان گارگر و زحمتکش و اقشار تحت ستم میانی( معلمان- پرستاران و...)،

-برجسته سازی مسایل اقتصادی- رفاهی زنان،

-حمایت از تشکل یابی از پایین زنان در زمینه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... با ناکید بر تشکل های محل کار و تشکل های محل زیست

-دموکراسی از پایین

- بسیج نیرو و اتکا به بدنه جنبش زنان به جای لابی گری و چانه زنی و استفتاء و کمپین

-اتحاد با جنبش های کارگری به جای تکیه بر قدرت سیاسی و اقتصادی

- حمایت از نهادهای خودجوش و شبکه های اجتماعی سازماندهی مبارزه با دیکتاتوری

- تاکید بر لزوم پیش روی به سوی ایجاد چتر واحد فعالیت های متنوع جنبش های اجتماعی یعنی حزب سوسیالیستی

شایان ذکر است موارد برشمرده مورد تاکید و توجه دیگر فعالین چپ گرای جنبش زنان نیز قرار گرفته است[2]

رزا در آستانه 8 مارس امسال علاوه بر موارد فوق الذکر و با توجه به شرایط فعلی توجه به مسایل و موارد دیگری را نیز در تبیین استرتژی سوسیالیستی خود ضروری می داند:

رزا در شرایط فعلی تمرکز و پیوند فعالیت های متنوع توده ای در جنبش زنان با نهادهای خود جوش سازماندهی مبارزه با دیکتاتوری و شبکه های اجتماعی حول آن را به جهت خود ویژگی نقش این نهاد ها در جنبش جاری ضروری ارزیابی می کند. به علاو بر نقش و جایگاه طبقه متوسط جدید در وضعیت فعلی جمهوری اسلامی -که از یک سو همواره هستی اش از سوی حاکمیت و ساختار قدرت مورد سوال بوده و از سوی دیگر جریان اصلاح طلبی و دنبالچه هایش در جنبش های اجتماعی( کمپین یک میلیون امضا، دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان لیبرال) نه نمایندگی آن، بلکه نمایندگی موقت و ناخواسته ی آن را بر عهده داشته اند- تاکید می کند؛ سیر رخدادهای این چند ماهه و تضعیف شدید هژمونی این جریان بیانگر همین امر است. به علاوه به نظر رزا طرح مطالبات زنانه ای که فراتر از چارچوب اصلاح طلبان مذهبی باشند به عنوان پاشنه آشیل جریان مذهبی و منزوی کردن آن با این ابزار حایز اهمیت است. رزا پراتیک نظری در جنبش زنان را به دلیل گستردگی و پیچیدگی مسایل ایشان ، و نیز در راستای کسب هژمونی در جنبش و تضعیف هزمونی لیبرالیسم در شقوق دینی و غیر دینی آن، در تدوین برنامه ها و استراتژی های آتی جنبش سوسیالیستی مهم ارزیابی می کند.

لزوم کار برای طرح ریزی برنامه به عنوان گامی مهم جهت تاثیر گذاری عملی در جنبش؛ اهمیت ارایه الگو و انتقال تجارب تاریخی و جهانی- آن هم در شرایطی که با چهره سازی و الگو سازی برای جنبش ها نماد ساخته می شود و از این طریق بر جنبش ها مهر زده می شود که نمونه ای از آن را می توان در اقدام نشریه فارن پولیسی در معرفی زهرا رهنورد به عنوان سومین متفکر سال دید؛ ضرورت استفاده از ابزارهای مختلف رسانه ای به ویژه رسانه های جدید برای انتقال الگوهای درخشان جنبش سوسیالیستی زنان و تجارب ایشان در سطح داخلی و جهانی برای پیشبرد و آموزش شیوه های مبارزاتی و ... از دیگر ملاحظات ضروری به منظور استفاده بهتر از ظرفیت های نهفته در بطن مبارزات زنان در ایران امروز است.

رهایی زنان ایران(رزا) در راستای سازماندهی مبارزات شیوه خلاقانه جوانان و زنان در جنبش اجتماعی جاری یعنی شبکه های اجتماعی غیر متمرکز، هر فرد یک رسانه و استفاده از اشکال گوناگون بیان و اطلاع رسانی را مناسب ترین شیوه ها ارزیابی می تماید.[3] رزا شبکه های اجتماعی را نه یک ابزار تاکتیکی کوتاه مدت بلکه پیوند دهنده جنبش های خرد به جنبش اجتماعی فراگیر و انقلابی در یک چشم انداز بلند مدت ترسیم می نماید این شبکه های اجتماعی می توانند از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که در مسیر تکامل و گسترش کمی و کیفی خود، ساختارهای نوین تشکل یابیِ دموکراتیک و غیر بوروکراتیک بیافرینند.


جنبش رزمنده زنان به پیش

مرگ بر دیکتاتوری، زنده باد قدرت میلیونی مردم

پیروز باد سوسیالیسم

رهایی زنان ایران(رزا)

8 مارس 2010- 17 اسفند 1388


[1] تخریب شهرک چمن نمونه گویایی بود که نشان داد سرمایه به جای حل مساله فقر و بیکاری که عامل تن فروشی است به پاک کردن صورت مساله یعنی از بین بردن محل زندگی و زندگی تن فروشان می پردازد

[2] به طور خاص می توان به مقاله « استراتژی چپ ، جنبش زنان و دوره تاره» سودابه مهاجر اشاره نمود که رزا نیز با بسیاری از مفاد آن هم رای بوده و در بیانیه ها و مطالب گذشته خود نیز به بسط و توضیح نکات آن پرداخته است.

[3] ؛ شایان ذکر است اگر چه تاکید بر شبکه های اجتماعی و شعار هر فرد یک رسانه مورد بهره برداری سران جنبش سبز نیز قرار گرفته اما آنچه رویکرد ما را از ایشان متمایز می سازد مبنا و هدف تشکل یابی این شبکه های اجتماعی و نیز محتوای پیام منتشر شده است و نه صرف استفاده از افراد به عنوان رسانه جنبش جاری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر