چه در سالهای پیش و چه پس از تحولات اخیر، اعتراضات كارگري و مبارزه كارگران براي برخورداري از يك زندگي انساني، بخش مهمي از مبارزات سياسي -اجتماعي ايران بوده است. از اعتصابات تعیین کننده كارگران شركت واحد تهران در سال 84 تا مبارزات كارگران نيشكر هفت تپه، لاستيك البرز، كارگران غرب كشور و شهرهاي صنعتي و صدها و هزاران اعتصاب و تجمع كوچك و بزرگ كارگري، تا اقدام شجاعانه كارگران در اول ماه مه امسال، همگي گوياي حضور و وجود يك جنبش كارگري بالنده پیش از انتخابات در ايران است که روز به روز بر ابعاد آن چه به لحاظ دامنه اعتراضات و چه به لحاظ آگاهانه شدن و سازمانيافتگي اش افزوده مي شد.
اعتراضات اول ماه مه امسال كه به فاصله اندکی پیش از انتخابات، فضاي رخوت آلود جامعه را تحت تاثير خود قرار داد تنها گوشه اي از ابراز وجود كارگران در مقابله با سركوب و اختناق بود. در اين روز كارگران در نقاط مختلف ایران و عليرغم اينكه مي دانستند مورد تهاجم قرار خواهند گرفت به صحنه آمدند و با ايستادگي خود در مقابل سركوبگران، اول مه متفاوتی را خلق كردند، به طوريكه يورش ارگانهاي سركوب به تجمعات كارگري در آن روز (بويژه در پارك لاله تهران) و ايستادگي كارگران در برابر آن تا هفته ها در مرکز توجه فعالین سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از ایران قرار گرفت.
به عنوان يك جمع بندي خلاصه بايد گفت جنبش كارگري در ايران قبل از تحولات اخير يك جنبش پيشرو و رو به جلو بود و قدم به قدم موفق شده بود سركوب و اختناق را در هم بشكند، بطوريه اين مبارزات باعث شد مسئله حرام بودن اعتصاب از سوي حكومت به فراموشي سپرده شود، كارگران در برخي مراكز تشكلهاي خود را ايجاد كنند و رهبران كارگري زيادي رو به جامعه و برای جامعه سخن بگویندو بعضا حتي به چهره هاي محبوبي در ميان عموم مردم تبديل شوند.
علي رغم تمامي اين دستاوردها اين روزها ما شاهد هستيم كه در بعضي از محافل روشنفکری و سیاسی صحبت از نبود صف مستقل و اعتراضي كارگران در جريانات مبارزات جاري مردم كه از مقطع انتخابات آغاز شده، ميشود و با این استدلال جنبش مردم را فاقد اعتبار و پتانسیل انقلابی ارزیابی می کنند.
در اینجا باید خاطر نشان کرد مبارزات كارگري و وجود يك جنبش عظيم كارگري كه در بالا به آن اشاره شد اساسا يك مبارزه سرراست و بي واسطه بر سر قدرت سياسي در جامعه نبوده است هر چند كه اين مبارزات از ماهيت سياسي تهي نیستند، اما از آنجا كه اغلب اين مبارزات في البداهه حول مطالبات كارگران صورت مي گرفت و بصورت جداگانه در بخش هاي مختلف توليدي و صنعتي پيش مي رفت فاقد يك چهره و تعين يافتگي بر سر قدرت سياسي بود و به اين معني مبارزه كارگران يك مبارزه بي واسطه بر سر قدرت سياسي در جامعه نبود. با فروکش کردن مسئله انتخابات و تقلب گسترده يكي از جناح ها براي غلبه بر جناح ديگر، زمينه براي مردمي كه مترصد فرصتي براي ابراز وجود گسترده سياسي بودند مهيا شد و خواستهاي معطوف به قدرت سياسي به نوك تيز مطالبات عموم مردم تبديل شد. به نظر من به عنوان یک فعال کاگری طبيعي است كه در چنين فضايي مبارزات صنفي و مطالباتي كارگران در مركز ثقل توجه جامعه و افكار عمومي و حتي خود كارگران قرار نگيرد. وقتي در جامعه اي «شعار مرگ برديكتاتور» به شعار اصلي تبديل بشود، وقتي در جامعه اي مبارزه بر سر تعيين تكليف قدرت سياسي به مركز ثقل مبارزات مردم متحول شود، فضاي شورانگيز حول اين مسئله، جامعه را در خود فرو ميبرد. در شرايط فعلي مردمی كه سي سال تحت بي سابقه ترين فشارهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي قرار گرفته اند همگام با هم به صحنه آمدند. انتخابات رياست جمهوري در خرداد ماه و کودتای انتخاباتی جناح احمدي نژاد براي غلبه بر جناح ديگر رژيم به نظر من شكاف موجود در حاكميت جمهوري اسلامي را به طور آشتي ناپذيري تعميق كرد و مردم در پس اين شكاف همانند عقاب تيزبيني كه مترصد شكار خود است بدون هيچ مرزبندي طبقاتي خاصي به ميدان آمدند. طبيعي است كه كارگر نيز تحت تاثير اين فضا حول مسئله قدرت سياسي به ميدان بيايد و شما ديگر از مبارزات كارگري حول مطالبات اقتصادي كمتر نشانه اي مي بينيد، به اين معنا تا آنجا كه به مبارزت كارگران و شركت آنها در مبارزات جاري مردم بر سر تعيين تكليف قدرت سياسي مربوط ميشود بايد بگويم معمولا در چنين شرايطي در هر جامعه اي، شركت كارگران به عنوان طبقه انقلابی در مبارزات زماني تعين پيدا ميكند و توجه جامعه را بطور ويژه اي به نقش آنان در مبارزه معطوف ميكند كه سطح مبارزات مردم به اعتصابات سياسي كشيده شود و خوب همانطور كه مشخص است هنوز مبارزات جاري مردم به اعتصابات سياسي كشيده نشده است و طبيعي است كه در چنين شرايطي نمود چنداني از نقش كارگران در مبارزات جاري آنگونه كه موقعيت طبقه كارگر در يك جامعه ايجاب ميكند ديده نشود.
اعتراضات اول ماه مه امسال كه به فاصله اندکی پیش از انتخابات، فضاي رخوت آلود جامعه را تحت تاثير خود قرار داد تنها گوشه اي از ابراز وجود كارگران در مقابله با سركوب و اختناق بود. در اين روز كارگران در نقاط مختلف ایران و عليرغم اينكه مي دانستند مورد تهاجم قرار خواهند گرفت به صحنه آمدند و با ايستادگي خود در مقابل سركوبگران، اول مه متفاوتی را خلق كردند، به طوريكه يورش ارگانهاي سركوب به تجمعات كارگري در آن روز (بويژه در پارك لاله تهران) و ايستادگي كارگران در برابر آن تا هفته ها در مرکز توجه فعالین سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج از ایران قرار گرفت.
به عنوان يك جمع بندي خلاصه بايد گفت جنبش كارگري در ايران قبل از تحولات اخير يك جنبش پيشرو و رو به جلو بود و قدم به قدم موفق شده بود سركوب و اختناق را در هم بشكند، بطوريه اين مبارزات باعث شد مسئله حرام بودن اعتصاب از سوي حكومت به فراموشي سپرده شود، كارگران در برخي مراكز تشكلهاي خود را ايجاد كنند و رهبران كارگري زيادي رو به جامعه و برای جامعه سخن بگویندو بعضا حتي به چهره هاي محبوبي در ميان عموم مردم تبديل شوند.
علي رغم تمامي اين دستاوردها اين روزها ما شاهد هستيم كه در بعضي از محافل روشنفکری و سیاسی صحبت از نبود صف مستقل و اعتراضي كارگران در جريانات مبارزات جاري مردم كه از مقطع انتخابات آغاز شده، ميشود و با این استدلال جنبش مردم را فاقد اعتبار و پتانسیل انقلابی ارزیابی می کنند.
در اینجا باید خاطر نشان کرد مبارزات كارگري و وجود يك جنبش عظيم كارگري كه در بالا به آن اشاره شد اساسا يك مبارزه سرراست و بي واسطه بر سر قدرت سياسي در جامعه نبوده است هر چند كه اين مبارزات از ماهيت سياسي تهي نیستند، اما از آنجا كه اغلب اين مبارزات في البداهه حول مطالبات كارگران صورت مي گرفت و بصورت جداگانه در بخش هاي مختلف توليدي و صنعتي پيش مي رفت فاقد يك چهره و تعين يافتگي بر سر قدرت سياسي بود و به اين معني مبارزه كارگران يك مبارزه بي واسطه بر سر قدرت سياسي در جامعه نبود. با فروکش کردن مسئله انتخابات و تقلب گسترده يكي از جناح ها براي غلبه بر جناح ديگر، زمينه براي مردمي كه مترصد فرصتي براي ابراز وجود گسترده سياسي بودند مهيا شد و خواستهاي معطوف به قدرت سياسي به نوك تيز مطالبات عموم مردم تبديل شد. به نظر من به عنوان یک فعال کاگری طبيعي است كه در چنين فضايي مبارزات صنفي و مطالباتي كارگران در مركز ثقل توجه جامعه و افكار عمومي و حتي خود كارگران قرار نگيرد. وقتي در جامعه اي «شعار مرگ برديكتاتور» به شعار اصلي تبديل بشود، وقتي در جامعه اي مبارزه بر سر تعيين تكليف قدرت سياسي به مركز ثقل مبارزات مردم متحول شود، فضاي شورانگيز حول اين مسئله، جامعه را در خود فرو ميبرد. در شرايط فعلي مردمی كه سي سال تحت بي سابقه ترين فشارهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي قرار گرفته اند همگام با هم به صحنه آمدند. انتخابات رياست جمهوري در خرداد ماه و کودتای انتخاباتی جناح احمدي نژاد براي غلبه بر جناح ديگر رژيم به نظر من شكاف موجود در حاكميت جمهوري اسلامي را به طور آشتي ناپذيري تعميق كرد و مردم در پس اين شكاف همانند عقاب تيزبيني كه مترصد شكار خود است بدون هيچ مرزبندي طبقاتي خاصي به ميدان آمدند. طبيعي است كه كارگر نيز تحت تاثير اين فضا حول مسئله قدرت سياسي به ميدان بيايد و شما ديگر از مبارزات كارگري حول مطالبات اقتصادي كمتر نشانه اي مي بينيد، به اين معنا تا آنجا كه به مبارزت كارگران و شركت آنها در مبارزات جاري مردم بر سر تعيين تكليف قدرت سياسي مربوط ميشود بايد بگويم معمولا در چنين شرايطي در هر جامعه اي، شركت كارگران به عنوان طبقه انقلابی در مبارزات زماني تعين پيدا ميكند و توجه جامعه را بطور ويژه اي به نقش آنان در مبارزه معطوف ميكند كه سطح مبارزات مردم به اعتصابات سياسي كشيده شود و خوب همانطور كه مشخص است هنوز مبارزات جاري مردم به اعتصابات سياسي كشيده نشده است و طبيعي است كه در چنين شرايطي نمود چنداني از نقش كارگران در مبارزات جاري آنگونه كه موقعيت طبقه كارگر در يك جامعه ايجاب ميكند ديده نشود.
تنظیم از رزا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر