روزا لوکزامبورک
برگردان: فریدون ناظری
از وبلاگ انقلاب کارگری استراتژی کمونیستیhttp://www.kargaran-zanan.blogfa.com
تعطیلی جهانی پرولتاریا در دل وحشیانهترین بی بند و باریهای امپریالیسم خود را برای 24 مین بار(2) تکرار میکند. از ربع قرن گذشته که تصمیم تاریخساز بزرگداشت اول مه گرفته شد حوادثی رویداده که بخشی عظیم از یک دورهی تاریخی است. وقتی تظاهرات ماه مه پا به عرصه گذاشت پیشاهنگ انترناسیونال International، یعنی طبقهی کارگر آلمان، در حال بریدن رنجیرهای قانون شرم آور "واخواست" و قدم گذاشتن در مسیر یک تحول آزاد و قانونی بود. رکود بازار جهانی که ناشی از سقوط شدید اقتصاد در دههی 1870 بود التیام یافته و اقتصاد کاپیتالیستی مرحلهی یک رشد شکوهمند را آغاز کرده بود که تقریبا یک دهه دوام آورد. در همانحال 20 سال تداوم صلح سبب شد تا دنیا نفس راحتی بکشد، دنیائی که دوران جنگ را بیاد داشت، دنیائی که سیستم دولتی مدرن اروپائی غسل تعمید خونین خود را در آن دیده بود. گذرگاه برای یک تحول فرهنگی مسالمت آمیز باز به نظر رسید. تصورات، امیدها به داشتن یک بحث و تبادل نظر منطقی و مسالمت آمیز بین کار و سرمایه همچون گندم سبز در صفوف سوسیالیسم وسیعا رشد کرد. آغاز دههی نود قرن گذشته با چنین پیشنهاداتی رقم خورد : "دستانت را به سوی یک ارادهی خیر دراز کن" و پایان آن با اینگونه تعهدات بارز گردید: "حرکت نا محسوس و تدریجی به سوی سوسیالیسم". این تصور بدست داده شد که بحرانها، جنگها و انقلاب، که سنگ بنای جامعهی مدرنند اموریند مربوط به گذشته. گفتند که پارلمانتاریسم، اتحادیهها، دموکراسی در دولت و دموکراسی در کارخانه درها را به سوی یک دنیای تازه و بهتر باز خواهند کرد.
سلسله حوادثی که روی دادند همهی این توهمات را به طرز ترسناکی به آزمایش گذاشتند. به جای تحول فرهنگی اجتماعا اصلاح شده، آرام و تعهد داده شده، خشن ترین دوره آغاز گردید و تناقضات کاپیتالیستی به شدت حاد شد. طوفان و بحران، سقوط و تصادف و تکان خوردن و لرزیدن بنیادهای جامعه شروع شد. بعد از یک دهه رشد اقتصادی دو بحران جهانی خشن رویداد. بعد از دو دهه آرامش جهانی شش جنگ ویرانگر در اواخر قرن گذشته و 4 انقلاب خونین در نخستین دههی قرن جدید اتفاق افتاد. به جای اصلاحات اجتماعی قوانین توطئه، قوانین جزائی و قوانین عرف گزارده شدند. به جای دموکراسی صنعتی، سرمایه به طرز نیرومندی در کارتلها و انجمنهای کارفرمایان تمرکز یافت و بیکار سازیهای بسیار گسترده و بین المللی رویداد. و به جای رشد نوین دموکراسی در دولت آخرین باز ماندههای لیبرالیسم بورژوائی و دموکراسی بورژوائی به طرز خوفناکی فرو ریختند. در مورد ویژهی آلمان سرنوشت احزاب بورژوائی بعد از دههی 90 قرن گذشته به این شکل رقم خورد: ناسیونال سوسیالیستها صعود و بلافاصله سقوط کرده و به طرز نومیدانهئی منحل شدند. در اپوزیسیون "رادیکال" انشعاب رخ داد و تکههای آن در منجلاب ارتجاع به وحدتی دوباره دست یافتند؛ و سرانجام "مرکز" از یک حزب مردم رادیکال به یک حزب حکومتی محافظهکار تغییر یافت. تغییرات در احزاب سایر کشورهای کاپیتالیستی به همین شکل روی داد. بطور کلی تودههای کارگر انقلابی امروزه در مقابل عکس العمل دشمنانه و سازش ناپذیر طبقات حاکم و نیرنگهای کینهتوزانهی آنها به تنهائی ایستادگی میکنند.
آنچه که کل این تحول، اعم از اقتصادی و سیاسی، را شکل داده امپریالیسم است و نتایج حاصل از این تحول نیز به همین امپریالیسم اشاره دارد. امپریالیسم در مسیر تاریخی و عمومی جامعهی سرمایهداری نه عنصر تازهئی است و نه پدیدهئی غیرقابل انتظار. تسلیح و آماده سازی برای جنگ و خود جنگها، تناقضات بین المللی و سیاستهای استعمارگرانه از همان دوران تولد سرمایهداری بخشی جدائی ناپذیر از تاریخ آن بودهاند. آنچه در جامعهی مدرن یک دورهی تازه به حساب میاید تشدید این عناصر به افراطی ترین شکل، در هم جوش خوردن آنها و ایجاد یک طوفان سهمگین از این تناقضات است. امپریالیسم، در یک کنش و واکنش دیالکتیکی علل و معلول انباشت عظیم سرمایه و برجسته و حاد شدن تناقضات که بطور داخلی در رابطهی کار و سرمایه و بطور خارجی در میان دولتهای کاپیتالیستی نمایان است، یک مرحلهی نهائی و تقسیم جهان توسط تهاجم سرمایه است. رنجیرهئی بی پایان و عظیم از آمادهسازیها برای جنگ در زمین و دریا بین همهی کشورهای کاپیتالیستی وجود دارد که ناشی از رقیب بودنشان است؛ و زنجیرهئی از جنگهای خونینی که از آفریقا تا اروپا رافراگرفته و میتواند جرقهی یک جنگ جهانی را بزند؛ همهی اینها به اضافهی هیولای تورم مهار نشدنی که سالهاست حاکم است و گرسنگی تودهئی در کل جهان سرمایهداری علایمی هستند که تعطیلی جهانی کار، بعد از قریب یک ربع قرن، تحت آنها دارد نزدیک میشود. هر کدام از این نشانهها شاهدی فروزان از آن حقیقت زنده و قدرت ایدهی اول ماه مه است.
ایدهی بنیادین و درخشان اول مه استقلال ، قدم پیش گذاشتن تودههای پرولتر و اکسیون تودهئی سیاسی میلیونها تن از کارگرانی است که اگر به میدان نیایند توسط موانعی که دولت از طریق کارهای پارلمانی روزانهاش درست کرده منزوی خواهند شد. این کارگران، در چنان صورتی، عمدتا میتوانند از طریق کاغذ رای گیری و از طریق انتخاب نمایندگان ارادهشان را بیان کنند. فرنچمن لاویگنه(3) در کنگرهی کارگران انترناسیونال در پاریس با پیشنهاد عالی خود چیزی به پارلمانتاریسم، که تجلی غیر مستقیم ارادهی پرولیتاریاست، اضافه کرد ؛ او خواهان دست زدن به اعتصاب، بعنوان تظاهرات و وسیلهی مبارزه برای تحقق 8 ساعت کار روزانه، صلح جهانی و سوسیالیسم شد و این تجلی مستقیم، تودهئی و انترناسیونالیستی طبقهی کارگر است که تجلی می یابد.
و این ایده و این شکل جدید مبارزه در دههی گذشته به شکل خوبی به کار گرفته شد! اعتصاب تودهئی در سطح جهانی به رسمیت شناخته شد و به صورت یک اسلحهی ضروری مبارزهی سیاسی درآمد. این ایده بعنوان تظاهرات و وسیلهئی در مبارزه، برای حدود 15 سال در همهی کشورها به اشکال بیشماری درآمد و صورتهای گوناگونی به خود گرفت. اعتصاب به عنوان نشانهی انقلابیگری روحیهبخش پرولیتاریا در روسیه و به مثابهی یک وسیلهی محکم مبارزه در دست پرولیتاریای بلژیک قدرت حیات بخشش را نشان داده است. و مسئلهی بعدی، مهمترین موضوع در آلمان، این مسئله است که طبقهی کارگر پروس، بدلیل اینکه حق رای پروسی در گذشته به طرزی سرسری بکار گرفته شده، میرود تا به اعتصاب تودهئی به عنوان تنها راه حل ممکن و یک اکسیون تودهئی دست یازد.
تعجبی در کار نیست! کل تحول، کل گرایش امپریالیسم در دههی گذشته با روشنی بیشتر و ملموستر از پیش به طبقهی کارگر بین المللی نشان داد که وسیعترین تودهها باید شخصا قدم پیش گذارند، به اکسیون سیاسی، تظاهرات تودهئی و اعتصابات تودهئی خود دست یازند و هر چه زودتر یا دیرتر مسیر یک مبارزهی انقلابی در جهت گرفتن قدرت در دولت را باز کنند و به این طریق پاسخ درست پرولیتاریا را در مقابل سرکوب شدید ناشی از سیاستهای امپریالیستی بگذارند. در این لحظهی جنون تسلیحاتی و پایکوبی وحشیانهی جنگی فقط ارادهی محکم تودههای کارگر، ظرفیت و آمادگی آنها برای دست زدن به اکسیونهای قدرتمند تودهئی میتواند صلح جهانی را محافظت کند و آتش افروزی هراسناک جهانی را به عقب براند. و مهمتر آنست که ایدهی اول مه، ایدهی اکسیونهای تودهئی مصممانه بعنوان تجلی وحدت انترناسیونالیستی و وسیلهی مبارزه برای صلح و سوسیالیسم از قدرتمندترین ارتش انترناسیونال یعنی طبقهی کارگر آلمان و از این اطمینان ریشه بگیرد که از دل جنگی جهانی، که دیر یا زود روی خواهد داد، مبارزهئی قطعی و پیروزمند بین جهان کار و دنیای سرمایه سر برخواهد آورد.
*****
(1) این مقاله، که از زبان انگلیسی برگردانده شده، در 30 آوریل 1913 به زبان آلمانی منتشر شده است.
(2) اول ماه مه، روز جهانی پرولتاریا، ریشه در جنبش عظیم 8 ساعت کار روزانه دارد. این روز، که ایدهی اولیهی آن در میان کارگران استرالیا شکل گرفت و شکل تکامل یافتهی خود را در مبارزات کارگران ایالات متحدهی آمریکا پیدا کرد، در کنگرهی دوم کارگران انترناسیونال در پاریس به سال 1889 به تصویب رسید. به این ترتیب کارگران سه قاره در پخته کردن و به تصویب رساندن این روز نقش داشتهاند.
(3) لاوینگه، کارگری از بردو و عضو هئیت نمایندگی اتحادیههای کارگری فرانسه بود. او در کنگره پیشنهاد داد که روز جهانی کارگر از طریق به تعطیلی کشاندن کامل کار بزرگ داشته شود.
برگردان: فریدون ناظری
از وبلاگ انقلاب کارگری استراتژی کمونیستیhttp://www.kargaran-zanan.blogfa.com
تعطیلی جهانی پرولتاریا در دل وحشیانهترین بی بند و باریهای امپریالیسم خود را برای 24 مین بار(2) تکرار میکند. از ربع قرن گذشته که تصمیم تاریخساز بزرگداشت اول مه گرفته شد حوادثی رویداده که بخشی عظیم از یک دورهی تاریخی است. وقتی تظاهرات ماه مه پا به عرصه گذاشت پیشاهنگ انترناسیونال International، یعنی طبقهی کارگر آلمان، در حال بریدن رنجیرهای قانون شرم آور "واخواست" و قدم گذاشتن در مسیر یک تحول آزاد و قانونی بود. رکود بازار جهانی که ناشی از سقوط شدید اقتصاد در دههی 1870 بود التیام یافته و اقتصاد کاپیتالیستی مرحلهی یک رشد شکوهمند را آغاز کرده بود که تقریبا یک دهه دوام آورد. در همانحال 20 سال تداوم صلح سبب شد تا دنیا نفس راحتی بکشد، دنیائی که دوران جنگ را بیاد داشت، دنیائی که سیستم دولتی مدرن اروپائی غسل تعمید خونین خود را در آن دیده بود. گذرگاه برای یک تحول فرهنگی مسالمت آمیز باز به نظر رسید. تصورات، امیدها به داشتن یک بحث و تبادل نظر منطقی و مسالمت آمیز بین کار و سرمایه همچون گندم سبز در صفوف سوسیالیسم وسیعا رشد کرد. آغاز دههی نود قرن گذشته با چنین پیشنهاداتی رقم خورد : "دستانت را به سوی یک ارادهی خیر دراز کن" و پایان آن با اینگونه تعهدات بارز گردید: "حرکت نا محسوس و تدریجی به سوی سوسیالیسم". این تصور بدست داده شد که بحرانها، جنگها و انقلاب، که سنگ بنای جامعهی مدرنند اموریند مربوط به گذشته. گفتند که پارلمانتاریسم، اتحادیهها، دموکراسی در دولت و دموکراسی در کارخانه درها را به سوی یک دنیای تازه و بهتر باز خواهند کرد.
سلسله حوادثی که روی دادند همهی این توهمات را به طرز ترسناکی به آزمایش گذاشتند. به جای تحول فرهنگی اجتماعا اصلاح شده، آرام و تعهد داده شده، خشن ترین دوره آغاز گردید و تناقضات کاپیتالیستی به شدت حاد شد. طوفان و بحران، سقوط و تصادف و تکان خوردن و لرزیدن بنیادهای جامعه شروع شد. بعد از یک دهه رشد اقتصادی دو بحران جهانی خشن رویداد. بعد از دو دهه آرامش جهانی شش جنگ ویرانگر در اواخر قرن گذشته و 4 انقلاب خونین در نخستین دههی قرن جدید اتفاق افتاد. به جای اصلاحات اجتماعی قوانین توطئه، قوانین جزائی و قوانین عرف گزارده شدند. به جای دموکراسی صنعتی، سرمایه به طرز نیرومندی در کارتلها و انجمنهای کارفرمایان تمرکز یافت و بیکار سازیهای بسیار گسترده و بین المللی رویداد. و به جای رشد نوین دموکراسی در دولت آخرین باز ماندههای لیبرالیسم بورژوائی و دموکراسی بورژوائی به طرز خوفناکی فرو ریختند. در مورد ویژهی آلمان سرنوشت احزاب بورژوائی بعد از دههی 90 قرن گذشته به این شکل رقم خورد: ناسیونال سوسیالیستها صعود و بلافاصله سقوط کرده و به طرز نومیدانهئی منحل شدند. در اپوزیسیون "رادیکال" انشعاب رخ داد و تکههای آن در منجلاب ارتجاع به وحدتی دوباره دست یافتند؛ و سرانجام "مرکز" از یک حزب مردم رادیکال به یک حزب حکومتی محافظهکار تغییر یافت. تغییرات در احزاب سایر کشورهای کاپیتالیستی به همین شکل روی داد. بطور کلی تودههای کارگر انقلابی امروزه در مقابل عکس العمل دشمنانه و سازش ناپذیر طبقات حاکم و نیرنگهای کینهتوزانهی آنها به تنهائی ایستادگی میکنند.
آنچه که کل این تحول، اعم از اقتصادی و سیاسی، را شکل داده امپریالیسم است و نتایج حاصل از این تحول نیز به همین امپریالیسم اشاره دارد. امپریالیسم در مسیر تاریخی و عمومی جامعهی سرمایهداری نه عنصر تازهئی است و نه پدیدهئی غیرقابل انتظار. تسلیح و آماده سازی برای جنگ و خود جنگها، تناقضات بین المللی و سیاستهای استعمارگرانه از همان دوران تولد سرمایهداری بخشی جدائی ناپذیر از تاریخ آن بودهاند. آنچه در جامعهی مدرن یک دورهی تازه به حساب میاید تشدید این عناصر به افراطی ترین شکل، در هم جوش خوردن آنها و ایجاد یک طوفان سهمگین از این تناقضات است. امپریالیسم، در یک کنش و واکنش دیالکتیکی علل و معلول انباشت عظیم سرمایه و برجسته و حاد شدن تناقضات که بطور داخلی در رابطهی کار و سرمایه و بطور خارجی در میان دولتهای کاپیتالیستی نمایان است، یک مرحلهی نهائی و تقسیم جهان توسط تهاجم سرمایه است. رنجیرهئی بی پایان و عظیم از آمادهسازیها برای جنگ در زمین و دریا بین همهی کشورهای کاپیتالیستی وجود دارد که ناشی از رقیب بودنشان است؛ و زنجیرهئی از جنگهای خونینی که از آفریقا تا اروپا رافراگرفته و میتواند جرقهی یک جنگ جهانی را بزند؛ همهی اینها به اضافهی هیولای تورم مهار نشدنی که سالهاست حاکم است و گرسنگی تودهئی در کل جهان سرمایهداری علایمی هستند که تعطیلی جهانی کار، بعد از قریب یک ربع قرن، تحت آنها دارد نزدیک میشود. هر کدام از این نشانهها شاهدی فروزان از آن حقیقت زنده و قدرت ایدهی اول ماه مه است.
ایدهی بنیادین و درخشان اول مه استقلال ، قدم پیش گذاشتن تودههای پرولتر و اکسیون تودهئی سیاسی میلیونها تن از کارگرانی است که اگر به میدان نیایند توسط موانعی که دولت از طریق کارهای پارلمانی روزانهاش درست کرده منزوی خواهند شد. این کارگران، در چنان صورتی، عمدتا میتوانند از طریق کاغذ رای گیری و از طریق انتخاب نمایندگان ارادهشان را بیان کنند. فرنچمن لاویگنه(3) در کنگرهی کارگران انترناسیونال در پاریس با پیشنهاد عالی خود چیزی به پارلمانتاریسم، که تجلی غیر مستقیم ارادهی پرولیتاریاست، اضافه کرد ؛ او خواهان دست زدن به اعتصاب، بعنوان تظاهرات و وسیلهی مبارزه برای تحقق 8 ساعت کار روزانه، صلح جهانی و سوسیالیسم شد و این تجلی مستقیم، تودهئی و انترناسیونالیستی طبقهی کارگر است که تجلی می یابد.
و این ایده و این شکل جدید مبارزه در دههی گذشته به شکل خوبی به کار گرفته شد! اعتصاب تودهئی در سطح جهانی به رسمیت شناخته شد و به صورت یک اسلحهی ضروری مبارزهی سیاسی درآمد. این ایده بعنوان تظاهرات و وسیلهئی در مبارزه، برای حدود 15 سال در همهی کشورها به اشکال بیشماری درآمد و صورتهای گوناگونی به خود گرفت. اعتصاب به عنوان نشانهی انقلابیگری روحیهبخش پرولیتاریا در روسیه و به مثابهی یک وسیلهی محکم مبارزه در دست پرولیتاریای بلژیک قدرت حیات بخشش را نشان داده است. و مسئلهی بعدی، مهمترین موضوع در آلمان، این مسئله است که طبقهی کارگر پروس، بدلیل اینکه حق رای پروسی در گذشته به طرزی سرسری بکار گرفته شده، میرود تا به اعتصاب تودهئی به عنوان تنها راه حل ممکن و یک اکسیون تودهئی دست یازد.
تعجبی در کار نیست! کل تحول، کل گرایش امپریالیسم در دههی گذشته با روشنی بیشتر و ملموستر از پیش به طبقهی کارگر بین المللی نشان داد که وسیعترین تودهها باید شخصا قدم پیش گذارند، به اکسیون سیاسی، تظاهرات تودهئی و اعتصابات تودهئی خود دست یازند و هر چه زودتر یا دیرتر مسیر یک مبارزهی انقلابی در جهت گرفتن قدرت در دولت را باز کنند و به این طریق پاسخ درست پرولیتاریا را در مقابل سرکوب شدید ناشی از سیاستهای امپریالیستی بگذارند. در این لحظهی جنون تسلیحاتی و پایکوبی وحشیانهی جنگی فقط ارادهی محکم تودههای کارگر، ظرفیت و آمادگی آنها برای دست زدن به اکسیونهای قدرتمند تودهئی میتواند صلح جهانی را محافظت کند و آتش افروزی هراسناک جهانی را به عقب براند. و مهمتر آنست که ایدهی اول مه، ایدهی اکسیونهای تودهئی مصممانه بعنوان تجلی وحدت انترناسیونالیستی و وسیلهی مبارزه برای صلح و سوسیالیسم از قدرتمندترین ارتش انترناسیونال یعنی طبقهی کارگر آلمان و از این اطمینان ریشه بگیرد که از دل جنگی جهانی، که دیر یا زود روی خواهد داد، مبارزهئی قطعی و پیروزمند بین جهان کار و دنیای سرمایه سر برخواهد آورد.
*****
(1) این مقاله، که از زبان انگلیسی برگردانده شده، در 30 آوریل 1913 به زبان آلمانی منتشر شده است.
(2) اول ماه مه، روز جهانی پرولتاریا، ریشه در جنبش عظیم 8 ساعت کار روزانه دارد. این روز، که ایدهی اولیهی آن در میان کارگران استرالیا شکل گرفت و شکل تکامل یافتهی خود را در مبارزات کارگران ایالات متحدهی آمریکا پیدا کرد، در کنگرهی دوم کارگران انترناسیونال در پاریس به سال 1889 به تصویب رسید. به این ترتیب کارگران سه قاره در پخته کردن و به تصویب رساندن این روز نقش داشتهاند.
(3) لاوینگه، کارگری از بردو و عضو هئیت نمایندگی اتحادیههای کارگری فرانسه بود. او در کنگره پیشنهاد داد که روز جهانی کارگر از طریق به تعطیلی کشاندن کامل کار بزرگ داشته شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر